جهاد دانشگاهی استان خوزستان-آزمایشگاه
علوم آزمايشگاهي-جهاد دانشگاهي استان خوزستان-پزشكي-هماتولوژي-پاتولوژي-اهواز

اگر در روزهایی که هوا رو به سردی گذاشته، عادت دارید به لباسهای بافتنی پناه ببرید  یا به طور کلی علاقه‌ای به پوشیدن این لباس‌ها دارید بهتر است هر چه زود‌تر این  عادت یا علاقه خود را ترک کنید.

 «لباس‌های بافتنی» که از جنس کاموا و پشم‌های نامرغوب تهیه می‌شوند  باعث ایجاد «حساسیت» و «آلرژی» شده و «مشکلات پوستی» زیادی را برای پوست به وجود  می‌آورند.بررسی‌ها نشان می‌دهند که لباس‌های بافتنی و کاموایی باعث «مشکلات تنفسی»  می‌شوند و افراد بهتر است تا حد امکان از پوشیدن آن‌ها جلوگیری کنند. گفتنی است  پزشکان براین باورند مشکلات پوستی و تنفسی در فصل پاییز و زمستان به مراتب شایع‌تر  است زیرا لباس‌های کاموایی «هوای آلوده» را در خود حبس و نگه‌ داشته و مشکلات زیادی  را برای فرد به وجود می‌آورند.




تاریخ: جمعه 8 آذر 1392برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

مسعود پزشکیان در گفت‌وگو با پانا، با بیان این‌که برای جلوگیری از تخلفات باید در درجه اول سه قوا پایبند به اجرای قانون باشند، تصریح کرد: در کشور شاهد عدم توجه مسئولان به پاکی سازمانی هستیم که این امر سبب افزایش زیرمیزی‌ شده است. به همین دلیل، نمی‌توان از مردم نیز توقع رفتاری متفاوت با آنچه خود انجام می‌دهیم داشته باشیم. پس برای رفع معضل زیرمیزی، در ابتدا باید خود مسئولان در چارچوب قوانین گام بردارند.

پزشکیان تنها راه‌حل معضل زیرمیزی را اصلاح قوانین و اجرای صحیح آن عنوان کرد و افزود: ضعف مدیریتی باعث کمرنگ شدن حس اعتماد و درستکاری در جامعه می‌شود و افرادی که رویه صحیح را در جامعه دنبال می‌کنند، پس از مدتی سرخورده شده یا به حاشیه می‌روند.

وی بی‌توجهی به صداقت و درستکاری را یکی از معضلات جامعه دانست و تصریح کرد: متأسفانه ما با بحران پاداش دادن به خطاکار روبه‌رو هستیم؛ به طوری که هرگاه شخصی در سیستم اداری دچار لغزش شود، به جای توبیخ، به فرد خاطی جایزه داده شده و گاه خطایش پله‌ای برای ترقی محسوب می‌شود.

نماینده مردم تبریز در خانه ملت با اشاره به مشکلات دوران تصدی خود در وزارت بهداشت، خاطرنشان کرد: بدون همکاری قوای سه‌گانه در اجرایی شدن قوانین، وزارت بهداشت توان مقابله با زیرمیزی و تخطی از قوانین را ندارد؛ به طوری که حتی در زمان حضور من در وزارت بهداشت نیز، علی‌رغم تمام تلاش‌ها، فشارهای واردشده موجب اجرا نشدن صحیح قانون شده بود.

پزشکیان بیان کرد: متخلفان اصلی در اجرای قوانین، همان مجریان اصلی قانون هستند. پس برای اجرای صحیح قوانین باید اول مجریان به این باور برسند که اگر کوچک‌ترین تخطی از قانون داشته باشند، این امر به رده‌های پایین‌تر نیز تسری می‌یابد.

 




تاریخ: شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

محققان کشورمان در دانشگاه علوم پزشکی تبریز پس از ۷ سال مطالعه و انجام حداقل ۱۰ طرح پژوهشی برای اولین بار در دنیا موفق شدند ترکیبات CLA شیر را به صورت غلیظ شده در قالب یک قرص دارویی با خاصیت پیشگیری از سرطان ارائه کنند که به زودی روانه بازار می شود. CLA موجود در شیر دارای ترکیبات بیولوژیکی مختلفی است که ۷۰ درصد آن ها را ترکیبات ایزومری ضدسرطانی تشکیل می دهد. ترکیبات ایزومری دیگری هم در این ترکیب وجود دارد که به عنوان ترکیبات ضد دیابت و چاقی استفاده می شود. همچنین ایزومرهایی با خواص ضد پوکی استخوان و ضد تصلب شرایین نیز برای ترکیب CLA شیر شناخته شده است که هم اکنون مطالعات روی این ترکیبات در حال انجام است.

اکبر تقی زاده، دانشیار تغذیه دام دانشگاه تبریز و مجری طرح با بیان این مطلب در گفت وگو با خراسان افزود: یکی از مهم ترین ویژگی های ترکیبات CLA، خاصیت آنتی اکسیدانی آن هاست. این ترکیب که هم اکنون توسط متخصصان مرکز رشد فرآورده های دارویی دانشگاه علوم پزشکی تبریز به صورت قرص دارویی ساخته شده، اولین قرص دارویی CLA شیر در دنیاست. پیش از این یک نمونه ترکیب ضدسرطانی از دانه های روغنی در آمریکا ساخته شده بود که در آن ترکیبات شیمیایی نیز به کار رفته بود. اما از آن جا که استفاده از این ترکیب آسیب های کبدی و کلیوی در پی دارد، استفاده از آن از سوی وزارت بهداشت ممنوع شده است.

ترکیبات داروی بیوتکنولوژی ضد سرطان

وی درباره ترکیبات این داروی بیوتکنولوژی گفت: CLA شیر همان اسید «لینولئیک کونژوگه» است. اسید لینولئیک در حالت معمولی در ترکیبات متیلی دارای پیوند خطی است اما اسید لینولئیک کونژوگه در ترکیبات، پیوند مضاعف ایجاد می کند. به عبارت دیگر به جای این که بین کربن شماره ۹ و ۱۲ پیوند دوگانه برقرار باشد، این ترکیب بین کربن ۹ و ۱۱ به صورت مجاور، پیوند مضاعف ایجاد می کند. این پیوندها باعث می شود که ارتباط بسیار قوی با رادیکال های آزاد در مخاط معده، مری و روده ایجاد و در نتیجه این رادیکال ها به راحتی از بدن دفع شود و این ویژگی باعث می شود که این ترکیبات به عنوان آنتی اکسیدان قوی مطرح شود.

از طرف دیگر این قرص فرآیند هضم چربی در صفرایی را که به روده منتقل می شود، بهبود می بخشد و به عنوان یک داروی مکمل به دفع ترکیبات مضر و سمی کمک می کند.مجری طرح ادامه داد: این دارو با نام «مکمل دارویی CLA» در دهمین جشنواره ملی ایده های برتر رتبه برتر را کسب کرد.وی درباره کاربرد این دارو گفت: داروی بایوتک مکمل CLA، در پیشگیری از سرطان کاربرد دارد و آثار داروهای ضد سرطان را نیز تا ۳ برابر افزایش می دهد و از آن جایی که این دارو، از بروز سرطان پیشگیری می کند، افراد عادی هم برای دفع عوامل ایجاد سرطان می توانند آن را مصرف کنند. در واقع این دارو از تکثیر سلول های سرطانی که در متاستازهای مختلف اتفاق می افتد جلوگیری و ژن های تولید کننده سرطان را با تشکیل پیوندهایی نابود می کند.

ضمن این که این دارو خود نیز یک عامل آنتی اکسیدان قوی محسوب می شود به همین دلیل از سرطان پیشگیری می کند. دانشیار دانشگاه تبریز درباره جزئیات ساخت داروی مکمل CLA اظهار داشت: این محصول در ۳ مرحله ساخته می شود. مرحله اول شامل غنی سازی شیر است. مرحله دوم تغلیظ شیر تولید شده و افزودن منابع CLA و مرحله سوم نیز تخلیص و جداسازی قرص های حاوی CLA است. CLA هم یک نوع اسید چرب است.وی افزود: این دارو تشکیل پیوند مضاعف با سلول های سرطانی را نابود و از تکثیر آن ها جلوگیری می کند.تقی زاده افزود: چون این دارو یک داروی مکمل است به انجام تست های حیوانی و بالینی نیاز ندارد. هم اکنون نمونه آزمایشگاهی آن ساخته شده است و شرکت های دارویی نیز از آن استقبال و آمادگی خود را برای تولید تجاری آن اعلام کرده اند.

مراحل اخذ مجوز از وزارت بهداشت نیز در حال انجام است. این دارو به شکل قرص است و با توجه به درجه تغلیظ، مقدار دوز آن مشخص می شود بنابراین میزان مصرف روزانه آن متفاوت خواهد بود. اما اغلب مصرف ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلی گرم در روز توصیه می شود.تقی زاده خاطرنشان کرد: مطالعات اولیه ساخت این دارو از سال ۸۴ در مرکز رشد فرآورده های دارویی دانشگاه علوم پزشکی تبریز آغاز شد

 




تاریخ: شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

کارآمدي هورمون‌درماني در کنترل علايم يائسگي غير قابل ترديد است اما در مورد بي‌خطري چنين درماني اختلاف نظر وجود دارد. بين سال‌هاي 3-1990 پژوهشگران مطالعه پيشگيري از استئوپوروز در دانمارک، 1006 زن سالم اخيرا يائسه‌شده (با ميانگين سني 7/49 سال، از جمله 196 زن هيسترکتومي‌شده) را به صورت تصادفي و غير کور به دو گروه هورمون‌درماني يا عدم دريافت درمان، تقسيم کردند...

 در گروه درمان، تمامي زنان استراديول خوراکي (2-1 ميلي‌گرم روزانه) دريافت نمودند ولي زناني که هنوز رحم داشتند، تحت درمان با نوراتيندرون استات (يک ميلي‌گرم روزانه براي مدت 10 روز در هر ماه) نيز قرار گرفتند. پس از انتشار يافته‌هاي کارآزمايي هورمون‌درماني در مطالعه سلامت زنان(1) در اگوست سال 2002، به شرکت‌کنندگان توصيه شد که هورمون‌درماني را قطع کنند.

پس از درمان با ميانگين مدت 10 سال، نسبت زيان در گروه هورمون‌درماني بر اساس پيامد مرکب مرگ، انفارکتوس ميوکارد يا نارسايي قلب 48/0 بود (p برابر با 015/0). نسبت زيان براي سرطان پستان، ترومبوز وريدي عمقي و سکته مغزي به ترتيب 58/0، 01/2 و 77/0 اندازه‌گيري شد که هيچ‌کدام از نظر آماري معني‌دار نبودند. پس از مجموعا 16 سال پيگيري بعدي (و نيز در تحليل حساسيت در شرکت‌کنندگان کاملا پايبند به درمان که پس از 5 سال انجام شد)، باز هم پيامدهاي مشابهي يافت شد.(2)

رهنمود: شايد در واکنش اوليه به اين گزارش، يافته‌هاي آن را به راحتي بپذيريم اما در صورت بررسي نقادانه، ديدگاهمان تغيير خواهد کرد. با توجه به روش غير کور مطالعه، ممکن است مصرف‌کنندگان هورمون‌درماني (و پزشکان آن‌ها) تصميم‌هاي بهداشتي و درماني متفاوتي را نسبت به افراد فاقد درمان اتخاذ کرده باشند. همچنين تعيين وضعيت‌ پيامدها، بر اساس وضعيت تخصيص افراد به هر گروه (هورمون‌درماني يا عدم درمان) متفاوت خواهد بود. به علاوه، در گزارش اوليه پژوهشگران از طراحي مطالعه، به اين پيامد اصلي ترکيبي (يعني مرگ، انفارکتوس ميوکارد يا نارسايي قلب) اشاره‌اي نشده است که در نتيجه اين سوال پيش مي‌آيد که آيا از ابتدا چنين پيامدي مشخص شده بوده يا خير. نويسنده اين رهنمود همچنان معتقد است که وضعيت بي‌خطري هورمون‌درماني باعث مي‌شود تا براي علايم آزاردهنده يائسگي در زنان اخيرا يائسه‌شده درمان مناسبي باشد ولي در مورد استفاده طولاني‌مدت آن، بر اساس اين مطالعه دانمارکي نمي‌توان اظهارنظر کرد زيرا ارزش باليني آن به دليل نقايص متدولوژيک محدود است.






تاریخ: دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

جمع چربي در کبد افرادي که الکل نمي‌نوشند، «کبدچرب غيرالکلي» ناميده مي?شود. بيماري کبد چرب غيرالکلي، شايع است و در بسياري از افراد هيچ نشانه‌اي ندارد و عارضه‌اي نيز براي مبتلايان ايجاد نمي‌کند اما در برخي اشخاص دچار بيماري کبد چرب غيرالکلي، تجمع چربي در بافت کبد مي‌تواند باعث نوعي هپاتيت شود که به آن «استئاتوهپاتيت» مي?گويند که آن نيز در موارد شديد مي‌تواند باعث نارسايي کبد شود...

براي درمان کبد چرب غيرالکلي بايد عوامل خطرساز را کم يا برطرف کرد. مثلا اگر چاق هستيد، بايد وزنتان را با رژيم‌غذايي، ورزش، دارو و گاهي در موارد خاص با جراحي، کم کنيد.

همزمان با درمان‌هاي پزشکي مي‌توانيد:

کالري‌هاي مصرفي خود را کاهش دهيد. نيم ساعت پياده‌روي روزانه داشته باشيد. سبزي‌ها و ميوه‌ها را جايگزين غذاهاي چرب کنيد. نان و غلات سبوس‌دار را در رژيم‌غذايي خود بگنجانيد. اگر کم‌تحرک هستيد کمتر از اتومبيل استفاده و به جاي آسانسور، پله را امتحان کنيد. اگر ديابت داريد، درمان و رژيم‌غذايي را جدي بگيريد. از مصرف هر ماده‌اي که بار اضافي به کبد شما تحميل مي‌کند، دوري کنيد، مانند الکل و داروها مثل داروهاي ضددرد، ضدسرماخوردگي و... که معمولا بدون تجويز پزشک مصرف مي‌شوند.

علايم کبد چرب

کبد چرب غيرالکلي، معمولا هيچ علامت و نشانه‌اي ندارد و بيماري خاموشي است. برخي از علايم عمومي مي‌تواند به دليل کبد چرب باشد که عبارتند از:

خستگي، درد در قسمت فوقاني سمت راست شکم و کاهش وزن. اگر اين علايم طول کشيد و اين نشانه‌ها باعث نگراني شما شد، به پزشک مراجعه کنيد.

عوامل ايجادکننده کبد چرب غيرالکلي

اگر کبد در شکستن مولکول‌هاي چربي دچار مشکل شود و اين مولکول‌هاي درشت چربي در بافت کبد قرار گيرند، شخص دچار کبد چرب غيرالکلي مي‌شود. پزشکان در مورد بيماري‌هايي که باعث کاهش قدرت کبد در شکستن مولکول‌هاي چربي مي‌شوند، مطمئن نيستند. طيف گسترده‌اي از بيماري‌ها و شرايط بيماري‌زا با کبد چرب در ارتباط هستند. اين فهرست چنان گسترده است که نمي‌توان با دقت

به اثر هر کدام از آنها در ايجاد کبد چرب پي برد.

انواع کبد چرب

کبد چرب انواع زيادي از نوع بي‌ضرر تا تهديدکننده زندگي دارد که عبارتند از:

کبد چرب غيرالکلي: اين نوع بدون علامت است و تنها مشکل اين است که مولکول چربي در بافت طبيعي کبد قرار گرفته است.

استئاتوهپاتيت: چربي بافت کبد بيش از حد است. فقط در افراد کمي اين افزايش ميزان چربي ممکن است باعث التهاب و زخم در بافت کبد شود. التهاب و زخم در بافت کبصد منجر به ايجاد عارضه و علامت در فرد مي‌شود.

کبد چرب همراه سيروز: التهاب بافت کبد باعث بروز اسکار (جوشگاه) در

بافت کبد مي‌شود و اين زخم آنقدر شديد و بزرگ است
که مي‌تواند در عملکرد طبيعي کبد اختلال ايجاد کند.

عوامل خطرساز

طيف گسترده‌اي از بيماري‌ها و شرايطي که مي‌توانند خطر ابتلا به کبدچرب غيرالکلي را افزايش دهند، عبارتند از:

مصرف برخي داروها (که اثر سمي بر کبد دارند)، جراحي باي‌پس معده، کلسترول بالاي خون، تري‌گليسيريد بالاي خون، سوءتغذيه، نشانگان متابوليک، کاهش وزن سريع، چاقي، سموم و موادشيميايي مثل آفت‌کش‌ها،‌ ديابت نوع2 و بيماري ويلسون.

چه زماني به پزشک مراجعه کنيم؟

اگر علايم خستگي، کاهش وزن و درد طول‌کشيده در ناحيه فوقاني سمت راست شکم داشتيد و نگران شديد، به يک پزشک عمومي يا پزشک خانواده مراجعه کنيد. اگر معاينه کبد نشان داد کبد مشکلي دارد، پزشک عمومي (پزشک خانواده) شما را به پزشک فوق‌تخصص کبد و گوارش ارجاع مي‌دهد. با توجه به وقت کم پزشکان براي معاينه شما بهتر است قبل از رفتن به مطب پزشک متخصص، اطلاعات موردنياز پزشک را جمع‌آوري کنيد و همراه داشته باشيد.

- استرس‌هاي اخير زندگي و تغييراتي در زندگي که به نظرتان مي‌توانند باعث بروز علايم باشند، يادداشت کنيد.

- فهرستي از داروهايي که مصرف مي‌کنيد، شامل
ويتامين‌ها، مکمل‌هاي غذايي و ... تهيه کنيد.

- سوابق پزشکي و نتيجه آزمايش‌هاي قبلي خود را همراه داشته باشيد.

- اگر اخيرا نشانه‌اي مانند زردي چشم يا پوست، درد شکم يا تورم و
تورم در پاها داشته‌ايد، حتما به پزشک بگوييد.

- اگر مشروبات الکلي مصرف مي‌کنيد حتما پزشک را جريان قرار دهيد.

آزمايش‌هاي تشخيصي

آزمايش خون، عکسبرداري و نمونه?برداري از کبد
رايج?ترين
آزمايش?هاي تشخيصي اين بيماري هستند:

آزمايش خون: نتيجه آزمايش عملکرد کبد، شامل آنزيم‌هاي کبدي به پزشک در تشخيص بيماري کمک مي‌کند.

عکسبرداري: عکسبرداري از کبد براي تشخيص کبد چرب با اولتراسونوگرافي و سي‌تي‌اسکن و ام‌آر‌اي انجام مي‌شود.

نمونه‌برداري از بافت کبد: اگر علايم بيماري کبدي شما شديد باشد، ممکن است پزشک براي تشخيص دقيق، تکه‌اي از بافت کبد را براي آزمايش به آزمايشگاه و آسيب‌شناسي بفرستد. براي نمونه‌برداري از سوزن مخصوص استفاده مي‌شود.




تاریخ: پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی




تاریخ: سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

پنجاه سال قبل هنگامي‌که هِنري ويتز، کتابدار کتابخانه پزشکي بوستون، به مقايسه ارزش مهم‌ترين مقالات چاپ شده در 150 سال نخست فعاليت نشريه پزشکي نيوانگلند پرداخت، 10 مقاله از 20 مقاله برتر به مسايل نورولوژيک مربوط مي‌شد...

 امروز و در دويستمين سالگرد شروع به کار نشريه نيوانگلند، ممکن است اين سوال پيش آيد که دليل چاپ مقالات متعدد در زمينه نورولوژي و روان‌پزشکي در اين نشريه چه بوده و اين کار چه تاثيري در حيطه‌هاي مرتبط با اين رشته‌ها داشته است. اگرچه آرشيو نشريه انباشته از گزارش‌هاي متعدد از موارد نورولوژيکي است که در قاموس طب وارد شده‌اند، اما اين تکثر و گستردگي کارآزمايي‌هاي باليني بوده که نورولوژي و روان‌پزشکي را به عنوان رشته‌هاي تخصصي پويا و درمانگر معرفي نموده است. اين مقاله به چگونگي تحول ادراک ما از مسايل نورولوژيک و روان‌پزشکي در طول دو قرن گذشته مي‌پردازد.

ظهور تخصص‌هاي مغزي

خاستگاه فعاليت نشريه نيوانگلند در 200 سال قبل همزمان با اين نتيجه‌گيري بود که ضايعات دستگاه عصبي منجر به علايم و نشانه‌هاي قابل‌ پيش‌بيني مي‌گردند. نخستين شماره‌هاي نشريه پزشکي و جراحي بوستون (BMSJ) که پيش‌درآمد اوليه اين نشريه به‌شمار مي‌آيد، در آن زمان نيز به‌دليل پرداختن به کارهاي يکي از خلاق‌ترين، مبتکرترين و پرکارترين شخصيت‌هاي تاريخ نورولوژي، سي اي براون سکوارد (C.E. Brown-Séquard)، جلوتر از زمانه خود مي‌نمود. اگرچه سال‌‌هاي آخر فعاليت علمي اين دانشمند با مشغله ذهني‌اش در مورد اثرات جوان‌کننده بيضه ميمون و گوساله همراه شده بود (که به هر حال منجر به شکل‌گيري درمان جايگزيني هورموني شد)، به بوستون فراخوانده شد تا به معرفي شيوه اروپايي علمي مطالعه فيزيولوژي به جامعه پزشکي آمريکا بپردازد.

مقالاتي که او در دوره‌اي 25 ساله در BMSJ منتشر نمود، آغازگر روند تبديل نشريه نيوانگلند از ارگاني محلي به موسسه‌اي بين‌المللي شد. تحقيقات تجربي براون سکوارد در زمينه مسيرهاي حسي نخاع، علاوه بر به يادگار گذاشتن نامش بر روي سندرم يک‌طرفه طناب نخاعي، اصول پذيرفته شده آن زمان را زير سوال برد و مطالعات جامعش بر روي صرع نيز تا امروز باقي‌مانده است. تاکيد وي بر اجتناب از خفگي در برخورد با تشنج با تمام توان و دستورالعمل درماني‌اش شامل «نخست، پاشيدن آب سرد به صورت؛ سپس استنشاق کلروفرم» نشان از آگاهي او نسبت به آينده داشت. سخنراني ارايه شده او در سال 1872 ميلادي که در BMSJ نيز منتشر شد، تنها سند حاکي از حضور فيزيکي براون سکوارد در بوستون است. بسياري از نظريات او به خصوص تاکيدش بر خواص الکتريکي دستگاه عصبي و تعهدش بر مشاهدات تجربي، در نسل‌هاي بعدي نيز از زمينه‌هاي به کار گرفته شده در نشريه بوده‌اند.

نورولوژي علمي مدرن بر پايه آسيب‌شناسي عصبي و فيزيولوژي اعصاب، پس از جنگ جهاني دوم آغاز شد. تا سال 1952 ميلادي، بيماران مبتلا به تابس دورساليس و فلج عمومي ديگر در بخش‌هاي بيمارستاني ديده نمي‌شدند. استفاده از مواد ضدميکروبي، سير بيماري‌هايي مانند مننژيت باکتريايي و سلي را دگرگون کرده بود ولي فلج اطفال هم‌چنان چالش برانگيز مي‌نمود. سخنراني دني- براون در شاتوک درباره وضعيت نورولوژي در آن سال، منتشر شده در نشريه، نشان داد که نورولوژي با رهايي از اشتغال هميشگي‌اش به سيفليس و نيز جدا کردن خود از طب داخلي و روان‌پزشکي، «وارد دوره‌اي به غايت پربار و ثمربخش گرديده است». دني- بروان هم‌چنين بر خدمات اخير نورولوژي در جهت فهم جنبه‌هاي عصبي نارسايي کبد، شناسايي انسداد شريان کاروتيد به عنوان عامل حملات ايسکمي گذرا و شناخت پديده نوظهور افزايش فشار داخل جمجمه نيز تاکيد نمود. در آن زمان کمترين ترديدي وجود نداشت که بيماري‌هاي عصبي و رواني، هر دو بر روي مغز اثر دارند؛ اما موضع دني- براون در سخنراني‌اش در شاتوک، اشاره‌اي بر ظهور نورولوژي آمريکايي و به‌خصوص جدا شدن آن از روان‌پزشکي عصبي و قرار گرفتنش در کنار طب داخلي بود. وي جلوه تازه‌ا‌ي از نورولوژي ارايه داد به طوري که اکنون نيز از تخصص‌هاي تشخيصي جذاب به شمار مي‌رود.


از رشته‌اي مشاهده‌اي تا تخصصي درماني

مقالات منتشر شده در صفحات نيوانگلند در طول 50 سال بعدي، به تفسير دني- براون، نورولوژي را به سوي عصر درمان‌هاي تهاجمي سوق داد (جدول 1). در اين راستا مي‌توان به کارآزمايي‌هاي باليني متعددي توجه نمود که اساس اقدامات پزشکي در راستاي پيشگيري و درمان سکته‌هاي مغزي محسوب مي‌شوند ـ کارآزمايي‌هايي با موضوعات اندآرترکتومي براي جلوگيري از سکته مغزي، وارفارين به منظور کاهش خطر سکته مغزي ناشي از فيبريلاسيون دهليزي، استفاده از فعال‌کننده بافتي پلاسمينوژن در درمان سکته مغزي حاد، هيپوترمي براي کاهش آسيب مغزي متعاقب ايست قلبي و ساير کارآزمايي‌هاي بيان شده در جدول 1. به همين ترتيب اقدامات اساسي نيز در زمينه درمان مولتيپل‌اسکلروز صورت گرفت ـ از اينترفرون تا داروهاي خوراکي که بيماران را از تزريق‌هاي مکرر بي‌نياز نمود و ساير درمان‌هاي کارآمد مطرح شده در جدول 1. برخي از گزارش‌هايي که براي نخستين بار در اين نشريه منتشر شدند، عبارتند از درمان آنسفاليت هرپسي با استفاده از آدنين آرابينوزايد، استفاده از داروي متحول‌کننده روند درماني گليوبلاستوم (تموزولومايد)، تسکين ميگرن با کلاس جديد دارويي با معرفي سوماتريپتان، استفاده از لورازپام در درمان تشنج مقاوم و احتمالا تاثيرگذارترين آنها يعني کارآمدي کوتاه‌‌مدت و طولاني‌مدت داروي ال- دوپا در درمان بيماري پارکينسون (کوتزياس و همکاران). حتي صحت استفاده عاميانه از منيزيوم در درمان اکلامپسي نيز با انجام کارآزمايي تصادفي‌شده به اثبات رسيد. نورولوژي به واسطه اين مطالعات و مقالات، دستخوش تحول عظيمي شده است.

در اين ميان اين نکته نيز قابل تامل است که نشريه هم‌چنين اقدام به چاپ گزارش کارآزمايي‌هاي متعدد نورولوژيکي نمود که نتوانستند نتايج مطالعات قبلي چاپ شده در آن را تاييد کنند. استفاده از عوامل لخته‌کننده خون براي بهبود پيامد خونريزي‌هاي مغزي و داروهاي محافظت‌کننده عصبي در سکته‌هاي مغزي در ابتدا بسيار اميدوارکننده بود، اما بعد در کارآزمايي‌هاي باليني بزرگ‌تر انجام شده توسط همان سرمايه‌گذاران مورد تاييد قرار نگرفت. به همين ترتيب نتيجه منفي به دست آمده از يک کارآزمايي باليني بر روي استرپتوکيناز در درمان سکته مغزي حاد، منجر به کنار گذاشته شدن اين دارو گرديد در حالي‌که در سه کارآزمايي ديگر همزمان، نتيجه کاملا متفاوتي به دست آمد. اما در زمينه تروماي غيرنافذ سر، نتايج رد کننده استفاده از هيپوترمي و کرانيکتومي دوطرفه، درست به اندازه نتايج تاييدکننده ديگر مطالعات، در برخورد باليني موثر بودند (جدول 1).


اصالت توصيف باليني

اگرچه بسياري از درمان‌هاي رايج پس از انتشار آخرين نتايج کارآزمايي‌هاي باليني در سايه ابهام فرو مي‌روند، توصيف‌هاي مقدماتي پزشکي کمتر تحت تاثير قرار مي‌گيرند؛ البته اکثر اين توصيف‌ها چندان هم مقدماتي نيستند و چه بسا از نسل‌ها قبل مطرح شده باشند که معمولا به زبان‌هاي فرانسه و آلماني بوده است. مشاهدات باليني پايه در زمينه نورولوژي بارها در اين نشريه منتشر شده‌اند. در حقيقت توصيف‌هاي اين بيماري‌ها که گاه با نگاه نقادانه از آنها به‌عنوان «داستان يا حکايت» ياد شده است، تا زماني که به چاپ نرسيدند، در محتواي تجمعي پزشکي عمومي وارد نشده بودند (جدول 2).

مقالات اصلي و ابتکاري به معرفي هيدروسفالي با فشار طبيعي، سنکوپ سينوس کاروتيد، سندرم دزدي سابکلاوين، سرگيجه ناشي از حلقه‌هاي عروقي، نوع آتاکسيک-افتالموپلژيک سندرم گيلن باره، سوراخ بيضي باز در موارد آمبولي مغزي در جوانان، نقش پريون‌ها در بيماري کروتزفلد جاکوب، مننژيت کريپتوکوکي در سندرم نقص ايمني اکتسابي و سندرم برگشت‌پذير لکوآنسفالوپاتي خلفي پرداختند. با ظهور حيطه گسترده تصويربرداري عملکردي در بررسي سطح هوشياري، اين يافته خارق‌العاده به دست آمد که حتي بيماران در وضعيت نباتي يا با کمترين سطح هوشياري نيز قادرند با فعال نمودن بخش‌هايي از مغز خود به محرک‌ها پاسخ دهند.

چنين مقالات توصيفي، اثراتي فراتر از حد تصور بر علم نورولوژي و روان‌پزشکي گذاشتند چرا که اين تخصص‌ها در راستاي درمان انواع تجربيات رواني، حرکات غيرطبيعي، فلج، درد، ادراکات، مشکلات بينايي، سرگيجه و اختلالات راه رفتن و تکلم، کاملا بر پايه تعبير دقيق و متناسب شرح‌حال بيمار و يافته‌هاي معاينه فيزيکي استوارند. اگرچه بديهي است مشاهدات باليني در تعريف يک بيماري جديد نسبت به کارآزمايي‌هاي باليني ارزش و دوام بيشتري دارند، احتمال دارد که ديگر شاهد اين مقالات توصيفي گسترده در مجلات معتبر نباشيم. از سوي ديگر، با وجود توجه بيش‌از‌حد امروزي به تصويربرداري در نورولوژي، مقالاتي در نشريه چاپ شده‌اند که نشان مي‌دهند يافته‌هاي تصويربرداري با رزونانس مغناطيسي تا چه حد مي‌توانند تصادفي باشند.


رسانه‌اي براي نورولوژي

گزارش‌هاي موردي از بيمارستان عمومي ماساچوست که مدت‌ها از ارکان اصلي نيوانگلند بود و تحت عنوان مباحث آسيب‌شناسي- باليني (CPC) به چاپ مي‌رسيد، به‌خوبي وضعيت نورولوژي و نورولوژيست‌هاي بوستون و آمريکا را به تصوير کشيده است. گزارش بيماري‌هاي عصبي عمدتا مناسب‌ترين موارد براي بررسي ارتباطات باليني و آسيب‌شناختي هستند و به‌همين دليل به نسبت بيشتري در اين مباحث مطرح شده‌اند؛ تا جايي که به‌طور متوسط 14% موارد کابوت (Cabot) (نامي که در اوايل قرن بيستم بر اين مباحث اطلاق مي‌شد) را از سال 1975 تاکنون به خود اختصاص داده‌اند. بيماري‌هاي عصبي در برخي سال‌ها، 1 مورد از هر 5 مورد را شامل مي‌شدند. درون‌مايه اصلي اين موارد که از سوي دانشمند و نورولوژيست برجسته، ريموند د. آدامز حمايت مي‌شد، همانا ارتباط بين نشانه‌هاي باليني و رويکرد خاص آسيب‌شناسي عصبي بود که نه تنها بر مکان‌يابي ضايعه، بلکه بر روند آسيب‌زايي خاص روند‌هايي مانند التهاب، تروما، عفونت و ايسکمي بر بافت عصبي درگير نيز تاکيد داشت. محبوبيت گزارش‌هاي موردي مربوط به بيماري‌هاي عصبي، بر روش تدريس اين مطالب به دستياران تاثير گذاشت و هنوز براي بالاترين سطح طبابت نيز آموزنده است.


دو مقاله تاثيرگذار

مقاله‌اي به ظاهر معمولي در نورولوژي باليني که در صفحات نشريه منتشر شد، با پرداختن به مساله کمردرد سياتيکي، نتايج پرباري را در راستاي رهايي بشر از اين رنج جانکاه به دنبال داشت. گزارش فوق که توسط ميکستر و بار ارايه شد، پارگي ديسک بين مهره‌اي و تحت فشار قرار گرفتن ريشه اعصاب را به‌عنوان مکانيسم اين بيماري مطرح نمود و هم‌چنين تحليل پيچيده‌اي از فتق ديسک گردني و تحت فشار قرار گرفتن نخاع ارايه داد. اين مقاله توضيحات مفصلي نيز در زمينه نحوه درمان داشت – که در هر دو مورد لامينکتومي بود. مقاله مختصر و مفيد 12 صفحه‌اي فوق، توصيفات دقيق و باريک‌بينانه باليني همراه با تصاوير گويا از جراحي اصلاحي (شکل 1) در اختيار خوانندگان قرار داد. تاثير پايدار آن مقاله و توجه مستمر نشريه به اين مطلب، در گزارشي از يک کارآزمايي باليني چاپ شده در سال 2007 ميلادي که برتري رويکرد جراحي نسبت به درمان محافظه‌کارانه را نشان مي‌داد، به اثبات رسيد. افراط در انجام عمل لامينکتومي غيرضروري براي درمان کمردرد به‌دنبال چاپ مقاله ميکستر و بار، اشتباه آنان نبود؛ و آن دو در يادداشت? کمتر مورد توجه قرارگرفته و مفصل خود که 6 سال بعد در نشريه منتشر شد، اين‌طور بيان کردند «بايد بر اين نکته تاکيد کنيم که اکثر موارد درد سياتيکي کمر خودبخود يا با تمهيدات محافظه‌کارانه ارتوپدي، بهبود مي‌يابند».

مقاله بسيار تاثيرگذار روان‌شناسي که در نشريه نيوانگلند منتشر شد و آثار گسترده‌اي نيز به دنبال داشت، درباره «نورآستني يا خستگي عصبي» بود که در سال 1869 ميلادي توسط جورج بيرد به رشته تحرير درآمد. او وضعيتي را توضيح داد که چه بسا بيش از هر وضعيت ديگري، حداقل در زندگي امروزي، عامل و يا ناشي از بيماري‌هاست ... کم‌خوني و ضعف عصبي هردو از شايع‌ترين مواردي هستند که در جوامع فرهيخته متمدن به آنها برخورد مي‌کنيم. آنها بخشي از تاوان ما براي پيشرفت و تهذيب هستند».

استفاده از اصطلاح «ضعف عصبي» و احتمالا گزارش ميزان بروز آن، پس از چاپ مقاله بيرد به شدت گسترش يافت. اين حالت توسط نورولوژيست برجسته فرانسوي، ج. م. شارکو «بيماري آمريکايي» ناميده شد و وي به عنوان نوعي بيماري عصبي محض، بر روي آن به مطالعه پرداخت. پزشکان با نگاه از دريچه پزشکي به ناگواري‌هاي زندگي - که چه بسا هنوز به دنبال چاره‌اي برايشان هستيم - توانستند ساخت فطري بيماران را، همچون ماهيتي فيزيکي، به عنوان عامل ايجادکننده ضعف، دلتنگي، افسردگي، يأس، خستگي و سردرد تلقي نمايند. مشاهدات بيرد مدت‌ها پيش از متداول شدن اصطلاح مدرن «پزشکي فردمحور»، به شخص‌محوري پزشکي انجاميد بدون آن که مستلزم مقصر دانستن بيماران به خاطر علايمشان باشد. مرز بين ضعف به عنوان نوعي بيماري عصبي يا روان‌شناختي، هم‌چنان نامشخص است. بيرد در مواردي که داروها موفقيتي در پي نداشتند، استفاده از الکتريسيته را با کمک وسايل خاص مناسب در قسمت‌هاي مختلف بدن توصيه نمود که عمدتا در جهت بهبود خواب، افزايش اشتها، رفع خستگي و تمرين عضلاني به کار مي‌رفت. بيست نفر از 30 بيمار وي کاملا بهبود يافتند يا علايمشان بسيار بهتر شد.


پيدايش روان‌شناسي زيستي

برخي مباحث در تمامي زمينه‌ها مملو از ايده‌هاي به ظاهر جذاب و زيبا هستند و نورولوژي و روان‌شناسي با بسياري از اين موارد دست به گريبان بوده‌اند. نمي‌توان گفت که فقدان مقالات در زمينه فرنولوژي (جمجمه‌شناسي) و ارتباط آن با شخصيت در BMSJ، پيامي ضمني بوده يا بازتابي از اصول‌گرايي پزشکي بوستون در آن دوران محسوب مي‌شود. با اين حال بسياري از گزارش‎هاي مثبت در رابطه با کاربرد مغناطيس در بيماري‌هاي عصبي و تاييد مسموميت دروني به عنوان علت بيماري‌هاي رواني، در نشريه منتشر شدند. عمده اين اشارات ظريف، نمايانگر ايدئولوژي پزشکي حاکم در آن زمان هستند. به عنوان مثالي از استمرار و پيوستگي اوليه در مطالب منتشر شده در نشريه در ارتباط با اعصاب، کافي است به کارهاي براون- سکوارد در فعاليت الکتريکي دستگاه عصبي و مقاله تمسخرآميز ج. س. وارن با عنوان «مغناطيس جانوري» مراجعه نمود که دربردارنده مفهومي بود که «در حدود 30 سال قبل توجه زيادي را به خود جلب کرد ... و از آن زمان به عنوان يکي از شواهد شايان توجه ساده‌لوحي بشر تلقي مي‌شود».

اما استفاده از الکتريسيته در بيماري‌هاي مغزي، امروزه نيز به واسطه پيشرفت فناوري در قالب تحريک مغزي عمقي مجددا مورد توجه قرار گرفته است. مقالات نشريه با گريز از بار منفي روان‌جراحي، کاربرد تحريک مغزي عميق را بسيار فراتر از استفاده معمولش در بيماري پارکينسون گسترش دادند و شواهدي در راستاي اثربخشي آن در اختلالات وسواسي- جبري مقاوم و ديس‌توني ارايه کردند.

با متداول شدن سيستم‌هاي روان‌پويا (سايکوديناميک) در اواسط قرن بيستم ميلادي که بيماري‌هاي رواني را به عقده‌هاي ناخودآگاه نسبت مي‌دادند، فقدان مقالات در اين زمينه در نشريه کاملا حس مي‌شد. استثناي اين مورد، بيماري‌هاي روان‌تني (سايکوسوماتيک) بود. آ. اُ. لودويگ در مقاله‌اي که در سال 1948 ميلادي در نشريه منتشر گرديد، نوشت «تاثير احساسات در طول بازه‌هاي زماني بلند يا کوتاه، ابتدا منجر به اختلال در فيزيولوژي شده و در نهايت به اختلالات ساختاري مي‌انجامد. زخم معده ساده‌ترين مثال از اين دست است... کوليت اولسراتيو... آسم... تب يونجه و کهير، برخي بيماري‌هاي پوستي مانند اگزما و درماتيت عصبي، ميگرن، حتي برخي انواع صرع؛ فشار‌خون و آرتريت روماتوييد از ديگر موارد محسوب مي‌شوند». به هر حال، با توجه به وضعيت عمده روان‌شناسي در قرن بيستم و البته مساله تحليل رواني، نشريه در عين سکوت مطالب را ارايه مي‌نمود.

با روي کار آمدن روان‌شناسي زيستي در نخستين دهه قرن بيست و يکم ميلادي، کارآزمايي‌هاي «کارآمدي» بزرگ در نشريه به چاپ رسيدند که با عناوين اختصاري خود شناخته مي‌شوند – براي افسردگي (STAR*D)، براي سايکوز (CATIE) و براي دمانس (CATIE-AD). اين مطالعات ارزش درمان دارويي اختلالات ذهني را تاييد کرده و نواقص و خطرهاي اين درمان را نيز مشخص نمودند و بيان کردند که چه بسا اين رشد زماني پا را فراتر از حد مجاز گذاشته است؛ که در کنايه‌اي از لئون آيزنبرگ اين‌طور عنوان مي‌شود: «از بي‌مغزي به بي‌خردي». مقالات منتشر شده از اين دست در نشريه در زمينه روان‌شناسي، درست همان‌طور که مقالات مشابه بر نورولوژي و جراحي اعصاب تاثير داشته‌اند، بر علم روان‌شناسي تاثير مي‌گذارند و علم مطالعه سلامت ذهن و بيماري‌هاي آن را وارد عرصه پزشکي مدرن نموده و به اين ترتيب تخصص‌هاي مغزي را با يکديگر پيوند مي‌دهند.

اين نشريه در طول 200 سال شاهد تکامل نورولوژي و روان‌شناسي بوده است، از منظر اروپايي تا بين‌المللي و از تاکيد بر تشخيص تا تاکيد بر درمان؛ و در ضمن تبيين اين علوم درماني نوين و قدرتمند، بسياري از توصيفات اساسي بيماري‌هاي ذهني و عصبي را منتشر کرده است. مي‌توان انتظار داشت که در طول 100 سال آتي، چشم‌انداز نويني از بيماري‌هاي دستگاه عصبي بر اساس زيست‌شناسي پايه پيش رو قرار گيرد. در اين ميان مشاهده دقيق و کنجکاوانه هر بيمار به طور جداگانه، مساله‌اي است که هرگز جايگزين نخواهد داشت.




تاریخ: سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

يک زن ژاپني 114 ساله در كتاب گينس به عنوان سالمندترين زن جهان معرفي شد...

به گزارش رويترز، ميسائو اووکاوا، فرزند يک توليدکننده کيمونو که در سال 1898 به دنيا آمده و اکنون در شهر اوزاکا، در غرب ژاپن، زندگي مي‌کند، اين هفته تاييد رکوردهاي جهاني گينس را به‌عنوان سالمندترين زن جهان دريافت کرد و گفت از دريافت اين تاييد بسيار خوشحال است. براي اهداي اين تاييديه، مراسمي در آسايشگاهي که محل زندگي اووکاواست، برگزار شد.

اووکاووا که غذاي محبوبش «سوشي ماهي ماکارال» را خورده و روي صندلي چرخدارش در کنار نتيجه 3 ماهه‌اش نشسته بود، چرت مي‌زد و براي صحبت با خبرنگاران بيدار شد. هنگامي که از او درباره راز طول عمرش سوال کردند، گفت علت اين طول عمر اين است که مراقب سلامتش بوده است. تاييديه گينس يک هديه تولد زودرس براي اووکاواست. او در 5 مارس 1898 به دنيا آمده و اين هفته 115 ساله مي‌شود.

اووکاوا که به گفته رسانه‌هاي ژاپني در طول زندگي‌اش هرگز بيماري عمده‌اي نداشته است، در سال 1919 ازدواج کرده و 3 فرزند، 4 نوه و 6 نتيجه دارد. براساس داده‌هاي دولتي که سال گذشته منتشر شد، ژاپن بيش از 50 هزار نفر فرد 100 ساله و بالاتر دارد و اين وضعيت به شهرت اين كشور از لحاظ طول عمر بالاي ساکنان آن افزوده است. سالمندترين مرد جهان نيز «جيرومون کيمورا» که 115 سال دارد، ژاپني است.





تاریخ: سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

برای داشتن خانه ای تمیز و مرتب لازم نیست در فکر خرید وسایل جدید باشید؛ با کمی دقت در نظافت و تمیزکاری می توانید از همان وسایل قدیمی استفاده کنید.

۱ - برای برق انداختن و تمیز کردن وسایل، ۲ قاشق غذاخوری روغن نباتی و ۴قاشق غذاخوری سرکه سفید را در ۴لیوان آب مخلوط و تمامی وسایل چوبی را با آن تمیز کنید تا براق شود؛ سپس آن ها را با پارچه خشک و تمیز کنید.

۲ - برای برق انداختن استیل، پارچه آغشته به سرکه سفید را به کار ببرید؛ تنها کافی است مقداری سرکه را با آب مخلوط کنید و آن را روی شیرآلات خود بکشید.

۳ - جرم بین کاشی های حمام را با استفاده از مسواک آغشته به سرکه سفید از بین ببرید؛ البته برای این که به بالاترین سطح تمیزی برسید زحمت بیشتری باید بکشید و با یک بار انجام دادن این کار کاشی ها به طور کامل تمیز نخواهد شد.

۴ - برای ضدعفونی کردن و از بین بردن جرم لکه های قهوه ای روی دست شویی و حمام سرکه سفید بریزید و بگذارید چند ساعت بماند.

۵ - شیر آب از جنس کروم، گیره حوله، آینه حمام و دستگیره ها را با پارچه نم شده با سرکه سفید تمیز کنید.

۶ - برای تمیز کردن و از بین بردن جرم، باکتری، خمیردندان خشک شده از جا مسواکی، از گوش پاک کن آغشته به سرکه سفید استفاده کنید.

۷ - افزودن یک لیوان سرکه در آخرین مرحله شست و شوی لباس هر نوع باکتری را از بین خواهد برد؛ البته توجه داشته باشید که این میزان زیاد نباشد تا به لباس های شما آسیب وارد نشود.

۸ - سرکه سفید باعث نرمی و خوش بویی لباس ها می شود؛ لباس های سفید را براق خواهد کرد؛ مانع ایجاد الکتریسیته در آن ها می شود و همچنین رنگ لباس هایی را که به تازگی رنگ شده است ثابت می کند.

۹ - ۲قاشق غذاخوری سرکه را به کمی مایع ظرفشویی اضافه کنید تا قدرت تمیز کنندگی آن برای شست و شوی ظروف چرب افزایش یابد.

۱۰ - تمیز کردن پنجره های کثیف خانه همیشه مشکل خانم های خانه دار بوده است؛ چرا که به درستی پاک و تمیز نمی شود، مخلوطی از ۵۰درصد سرکه و ۵۰درصد آب برای تمیز کردن پنجره ها مناسب است.




تاریخ: یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

 محققان دانشگاه جان هاپکینز امیدوارند با استفاده از ضربان‌ساز قابل کاشت و تحریک الکتریکی مناطق خاصی از مغز، مانع از زوال حافظه در بیماران مبتلا به آلزایمر شوند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از رادیو سلامت ضربان ساز (pacemaker) قابل کاشت در مغز در حال حاضر برای بیماران مبتلا به پارکینسون با هدف تقویت حافظه و پیشگیری از بروز زوال شناختی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 تحریک عمیق مغزی از طریق ضربان ساز همچنین برای مبتلایان به صرع، اختلال وسواس و حتی برای درمان چاقی نیز استفاده می‌شود و محققان برای نخستین بار از این دستگاه برای بیماران مبتلا به آلزایمر استفاده کردند.

 در هر یک از بیماری‌ها، الکترودها در مناطق مشخصی از مغز کاشته می‌شوند و برای مبتلایان به آلزایمر، ضربان‌ساز در مناطق درگیر یادگیری و حافظه کاشته شدند.


آزمایش بالینی ضربان ساز مغزی در سال 2010 میلادی بر روی چند بیمار مبتلا به آلزایمر در کانادا آغاز شد و ماه گذشته نیز محققان دانشگاه جان هاپکینز این دستگاه را در مغز ششمین بیمار مبتلا به آلزایمر متوسط کاشتند.

در بیماران مبتلا به آلزایمر، متابولیسم گلوکز در مناطق درگیر در در یادگیری و حافظه به طور چشمگیری کاهش می‌یابد، اما نتایج آزمایشات بالینی بر روی شش بیمار حاکی از افزایش نسبی مصرف گلوکز در اسکن PET بعنوان نشانه‌ای از افزایش فعالیت نورون‌های مغز در این مناطق است.

 به گفته محققان، شوک‌های الکتریکی می‌توانند باعث تحریک شبکه‌های عصبی شوند و ضربان ساز قابل کاشت با فعال نگه داشتن نورون‌ها، مانع از بروز زوال شناختی در بیماران مبتلا به آلزایمر می‌شود.

 دور جدید آزمایشات بالینی ضربان ساز قابل کاشت مغزی بر روی گروه دیگری از بیماران مبتلا به آلزایمر به زودی آغاز می‌شود که می‌تواند نوید دهنده روش جدید درمان به جای شیوه متداول دارو درمانی باشد.




تاریخ: جمعه 15 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط نجات سبحانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند ها
امکانات
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 247
بازدید کل : 8378
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 1



Alternative content